دل نوشته های یک دیوانه
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟” خدایا ! وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت استعداد عجیبی در شکستن داری ، قلب ، غرور ، پیمان فقير به دنبال شادي ثروتمند و پولدار به دنبال آرامش زندگي فقير است، كودك به دنبال آزادي بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگي كودك است، پير به دنبال قدرت جوان و جوان در پي تجربه سالمند است، آنان كه رفته اند در آرزوي بازگشت،و آنان كه مانده اند در روياي رفتن ... خدايا ! كدامين پل در كجاي دنيا شكسته است كه هيچكس به مقصد خود نميرسد؟ درد آدما رو از رو آهنگایی که هی با ریپیت گوش میدن... تشخیص بدین دلم برای یواشکی ها مان تنگ شده !!! نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! غَرق ِ خوابـَ ـم ؛ خوابـَ ـم نمی بَرد ... از تو بيشتر چگونه پیدایت کنم ؟ تنهایی یعنی خسته ام از زندانی که نامش زندگیست ، پس قشنگی های دنیا دست کیست؟ برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ ! به ته سیگارهایتان احترام بگذارید،نیندازیدشان زیر پا... در نـانـوایـی هـم صـف " یـک دانـه ای " هـا جـداسـت بی تـــــو ...... لعنت به آن بوسه اي كه شيريني اش، تلخ ترين خاطره ام شد. . . در نبودت !
و تو جواب میدی “خوبم!”
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…”
آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من . . .
فهمیدم که گاهی
هرگز نرسیدن بهتر است از دیر رسیدن . . .
استعداد عجیبی در نشستن دارم ، به پای تو ، به امید تو ، در انتظار تو . . .
یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح!!
برای بوسه های پشت گوشی!!
با صدای آهسته گفتن "دوستت دارم "!!
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !...
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد !
کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد !
دیگر تلخی ِ قهوه ، مـَنگی ِ الکل ، دود سیــ ـگار نیز مـَرا ارضـ.ا نمی کـُند ...!
قلمم هم تکه تکه می نویسَد ...
خسته شده از داستان های تکراری که هـَر روز با آن
دست و پنجه نـَرم می کند !
دنبال ِ چه می گردم ؟!
در کوچه پـَس کوچه های این شَهر مَجازی ...
خـُدا می داند !
خاطره هایت را دوسـت دارم
که با من مانـده اند , آرام و بی ادعا. . .
وقتی به یاد نمی آورم
چگونه گُمت کرده ام
اگه هزار بار هم از اول تا آخر
لیست شماره های موبایلت رو نگاه کنی
نتونی یک نفر رو پیدا کنی
که باهاش درد دل کنی…
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
چرا آدم ها عادت دارند ،هرکه به پایشان سوخت را می اندازند زیر پا؟!
از جـذام هـم بـدتـر اسـت، تـنـهـایـی . . .
چشـــــم ديدن چيــزهایی که با تـــــــو ديده ام را نــــدارم . . .!
Power By:
LoxBlog.Com |