دل نوشته های یک دیوانه
صبر كن سهراب ! گفته بودی قایقی خواهم ساخت! قایقت جا دارد؟؟؟؟ من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم.... یادم می آید گفته بودی : ساده و کوتاه نویسی را دوست داری ساده و کوتاه فقط دو کلمه : برگـرد... دلتنـگم چند روزيست سيگارم دلم را زده..... اما نامرديست آنطور كه تو مرا ترك كردي, تركش كنم. شايد هنوز دلي در سينه اش, با هر پك ميزند! یک عمر قفس بست مسیر نفسم را //// حالا كه دری هست مرا بال و پری نیست حالا كه مقدر شده آرام بگیرم //// سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار كه درها همگی بسته بمانند //// وقتی كه نگاهی نگران پشت دری نیست من که تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی //// مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت //// بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی //// از همین نغمه تاریک مرا ترساندی بر لبت نام خدا بود-خدا شاهد ماست //// بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت //// عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود //// تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی جمع کن:رشته ایمان دلم پاره شدست //// منکه تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﺟﻨس ﺑﺎﺷﻲ ﺗﺎ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﺎﺷﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻭﻓﺎﻳﻲ ﺍﮔﻪ ﻳﻚ ﺭﻧﮕﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
در گوشه این اتاق تاریک //// یک باغ نشسته است بیدار از دوست ندیده جز مذلت //// از غیر کشیده رنج بسیار در ریشه هر گیاه سبزش //// انبوه کسالت است و دیوار بر بام بلند ابرهایش //// خورشید نمی شود پدیدار هر ثانیه اش هزار سال است //// در فاصله نگاه و دیدار این باغ منم که خسته از خویش ////// در خویش خزیده ام دوصد بار عشق است که میدهد خزانم////// عشق است که میکند گرفتار
روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت //// لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت بنویسید از آغوش خدا آمده بود //// هیچ کس هیچ نفهمید چرا آمده بود بنویسید نفهمید کسی دردش را //// هیچ کس درک نمی کرد رخ زردش را بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت //// در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت بنویسید هوای دل او ابری بود //// بنویسید که اسطورهء بی صبری بود بنویسید پرش لحظهء پرواز شکست //// بنویسید دلش را به دل پیچک بست روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت //// دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد //// شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می زد بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت //// بنویسید که از عالم وآدم گله داشت شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود //// بنویسید که او پای دلش در گل بود بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش //// بنویسید غمی بود به چشمان ترش بنویسید که همواره غمی پنهان داشت //// بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت بنویسید جوان رفت کهنسال نبود //// بنویسید اگر حرف نزد لال نبود خداحافظ...!! ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻳﺎﺩ ﻋﺸﻘﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﻲ ﺧﻴﺎﻝ
گوشی قطع...!!
پشتش سیگار...!!
صدای ضبط زیاد...!!
ریپیت...!!
* خالی از خویشی و غربت ,گیج و مبهوت بین بودن و نبودن *...!!
پشتش سیگار...!!
لش, روی تخت...!!
گریه کنار هر عکس مشترک...!!
پشتش سیگار...!!
نگاه به ساعت دقیقه به دقیقه...!!
پشتش سیگار...!!
خیره بر گوشی چشم انتظار...!!
پشتش سیگار...!!
اولین روز بی تو بودن...!!
لعنتی می دانم...!!
روزهای دیگر هم به همین سادگی می گذرد...!!
Power By:
LoxBlog.Com |